نیست انگاری؛ خاستگاه، اقسام، و پیامدهای آن از منظر نیچه
نویسندگان
چکیده
«نیست انگاری» از اساسی ترین کلیدواژه های تفکر نیچه است که به سبب ارتباط وثیقی که با دیگر آموزه های او دارد، از موضوعیتی اساسی در فلسفه ورزی او برخوردار است. نیست انگاری در واقع معیار نیچه است برای ارزیابی هر آنچه در سرنوشت انسان و جامعۀ انسانی مدخلیت دارد؛ از سویی بنیادی ترین نظام های فکری و اعتقادی سامان یافته در قالب دین و فلسفه و علم و اخلاق را متهم به نوعی از نیست انگاری (منفعل) می کند که در نظر او بسی مغضوب و مطرود می نماید، و از این رو همۀ آن ها را به این سبب مستحق انهدام می داند، و از سویی برای جایگزینی آنچه ویران کرده، ما را به نوع دیگری از نیست انگاری (فعال) فرا می خواند؛ با استعانت از منجی ای به نام «ابرانسان». مقصود ما از این جستار، بازنمایی ادلۀ نیچه در انتقادش به این نظام ها و نیز تشریح مبسوط گونه های نیست انگاری مدنظر اوست.
منابع مشابه
نیست انگاری در آثار نیچه و خیام
چکیده یکی ازمفاهیم و رویکردهای عمده در تمامی تاریخ اندیشه ، نیست انگاری بوده است. اما به طور تاریخی و خاص ، نیچه را فیلسوفی می دانند که بوجوه ایجابی و سلبی این رویکرد را مورد ملاحظه قرار داده است. در سنت ما نیز، رویکرد نیست انگاری بی سابقه نبوده، به گونه ای که می توان مدعی شد مفاهیم آن در رباعیات خیام بطورقابل تامل و منسجمی صورت بندی شده است. هم در رباعیات خیام و هم در آثار نیچه حوزه های نیست ا...
متن کاملنیچه و غلبه بر نیست انگاری از طریق زیبایی شناسی
در این پژوهش سعی بر آن است تا در مرحله ی اول، نسبت بین نیچه و نیست انگاری روشن شود؛ این که مقصود نیچه از نیست انگاری چیست و این که او در برابر نیست انگاری چه موضعی اتخاد می کند. در مرحله ی بعد، به این پرداخته می شود که نیچه چگونه و با چه استدلالی راه عبور از این نیست انگاری را در آفرینش هنری و نگریستن به جهان و زندگی همچون پدیده ای زیبایی شناختی می داند.
تعامل نیست انگاری و مدرنیته در اندیشه سیاسی نیچه
موضوع بررسی این رساله، پدیده ی موسوم به نیست انگاری است و در نظر داریم، چگونگی و هاهیت تعامل از این پدیده را با مدیرنیته [متافیزیک مدرنیته]، در اندیشه ی سیاسی فریدریش نیچه، بسنجیم. فرض ما برای مبنا استوار است که پدیده ی نیست انکاری، به عنوان یک بیماری عقیدتی عصر مدرن، حاصل و پی آمد طبیعی اعتقاد انسان به بنیادهای متافیزیک مدرنیته می باشد. در این معنا، نیست انگاری، به مفهوم پوچی و بی معنایی وجود،...
15 صفحه اولمبنای ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی
هدف اصلی این پژوهش، بازشناسی مبنای ادراک و اقسام آن از منظر ابنسینا و پیامدهای تربیتی آن است. در پژوهش حاضر که با بهرهگیری از رویکرد کیفی و با روش توصیفی – تحلیلی و استنتاجی صورت گرفته است، پس از بازبینی منابع، مبنای ادراک و پیامدهای تربیتی آن بر اساس آرای ایشان استنباط شده است. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد که در فلسفه ابنسینا نفس جایگاه والایی دارد و بهعنوان مبنای ادراک شناخته میش...
متن کاملمنابع من
با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید
عنوان ژورنال:
متافیزیکجلد ۷، شماره ۲۰، صفحات ۹۳-۱۱۰
کلمات کلیدی
میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com
copyright © 2015-2023